loading...
حجاب، تاج بندگی
طاهره بازدید : 95 یکشنبه 17 فروردین 1393 نظرات (0)
مسابقه مسابقه

در راستای اهداف شیطان و یاورانش در نظر داریم مسابقه ای با جوایز نفیس تحت عنوان بی حجابی ترتیب بدهیم لذا از شما متقاضیان دعوت میشود حضور خود را با یک پیامک با متن :یا شیطان ...به شماره 666666 ارسال نمایند
نکته :همه شرکت کننده گان این مسابقه از جوایز بهره مند خواهند بود..


شرایط مسابقه


1-در این مسابقه افرادی که بد حجاب تر باشند برنده خواهند بود
2-افراد چادری که آرایش میکنند و موهایشان را بیرون میگذارند از امتیاز ویزه برخوردار خواهند بود
3-پوشیدن کفش های پاشنه دار و محرک
4-نپوشیدن جوراب یا حداقل پوشیدن جوراب های رنگ پا یا رنگی محرک
5-ارادات نداشتن به خون شهدا
5- بی توجهی به دستورات قرآن و سایر ادیان آسمانی
6-شوخی و خنده با نامحرم وعشوه گری (حتی اگر برادر شوهر،داماد یا عموی شوهر هم باشد پذیرفته است)
7-پوشیدن لباس های اندامی و بدن نما
8-استفاده از هرگونه زینت که خلاف آیه قرآن باشد
9-نداشتن ارادت به امام زمان
10-فروختن عفت و زنانگی و نجابت با قیمت ارزان
11-توجه به مدل های ماهواره و الگوهای غربی


مکان مسابقه


- کوچه و خیابان
-مدرسه و دانشگاه
-مکان های عمومی (پارک ها،سینماها)
-مهمانی های خانوادگی و دوستانه
-روی خون شهدا
-در کشور امام زمان
- در مجالس عزای امام حسین علیه السلام


زمان مسابقه


-از امروز تا هر زمانی زیبایی دارید..
-از امروز تا شب اول قبر...
-از امروز تا هر زمانی خدا به شیطان فرصت داده..


اهداف مسابقه


-نارضایتی خداوند
-شکستن دل امام زمان
-سیلی زدن به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
-بی حرمت کردن خون شهدا
-رضایت شیطان و یاورانش و استکبار جهانی
-لرزاندن دل جوان هایی که شرایط ازدواج ندارند
-دور کردن جوان ها از خدا و امام زمان به علت افتادن به گناه
-رواج ابتذال در جامعه
-بی میل کردن مردان جامعه به همسرانشان و تقویت حس تنوع طلبی آن ها
-غارت کردن حیا و عفت دختران
- ایجاد فضای رقابتی جهت بی حجابی
-و صد ها هدف دیگر...


معطل چه هستید !!!


همین الان ثبت نام کنید و جوایز این مسابقه را از دست ندهید...
چشم امام زمان به شماست ،یالا برای غریب تر شدنش یک قدم بردارید،شک نکن دختر! شهدا کیلویی چند هستند،شهید همت سرش جدا شد که شد،شهید باکری جنازه اش بر نگشت خب به تو چه این حرفا ،یالا موهاتو بذار بیرون،یالا آرایش کن ، دلبری کن، تو الان جوانی و باید از جوانیت استفاده کنی به تو چه که بیشتر شهدای ما جوان و زیر 25 سال بودن،به تو چه که هنوز خیلی از مادراشون منتظر برگشتن بچه هاشون هستن،اصلا بذار مادراشون بد نگاهت کنن تو چکار با نگاه اونا داری مهم اینه که تو کم نیاری پیش رفقات،مهم اینه که همه پسرای خیابون بگن چقدر زیبایی،مهم اینه که دل همه برات بلرزه...دستورات قرآن هم بی خیال شو اینا مال 1400 سال پیشه..به اینم فکر نکن که توی کربلا وقتی دختران امام حسین،عزیز دردونه های امام حسین رو با تازیانه میزدن ،زیر شلاق ها فریاد میزدن ما رو بزنید اما به حجاب ما توهین نکنید....همه این حرفا رو دور بریز و از الان وارد این مسابقه شو،نگاه کن ببین خیلی ها اومدن مواظب باش عقب نمونی از بقیه...
طاهره بازدید : 109 پنجشنبه 28 آذر 1392 نظرات (3)
سرکلاس بحث این بود که چرا بعضی از پسرهایی که هر روز بایک دختری ارتباط دارند، دنبال دختری که تا به حال با هیچ پسری ارتباط نداشته اند برای ازدواج می گردند! اصلا برایمان قابل هضم نبود که همچین پسرهایی دنبال این طور دخترها برای زندگیشان باشند!

این وسط استادمان خاطره ای را از خودش تعریف کرد:

ایشان تعریف میکردند من در فلان دانشگاه، مشاور دانشجوها بودم، روزی دختری که قبلا هم با او کلاس داشتم وارد اتاقم شد، سر و وضع مناسبی از لحاظ حجاب نداشت، سر کلاس هم که بودیم مدام تیکه می انداخت و با پسرا کل کل می کرد و بگو بخند داشت، دختر شوخی بود و در عین حال ظاهر شادی داشت.

سلام کرد گفت حاج آقا من میخواستم در مورد مسئله ایی با شما صحبت کنم، اجازه هست؟

گفتم بفرمایید و شروع کرد به تعریف کردن.

"راستش حاج آقا توی کلاس من خاطر یه پسرَ رو میخوام، ولی اصلا روم نمیشه بهش بگم، میخوام شما واسطه بشید و بهش بگید، آخه اونم مثل خودم من خیلی راحت باهام صحبت میکنه و شوخی میکنه، روحیاتمون باهم می خوره، باهم بگو بخند داره، خیلی راحت تر از دختر های دیگه ای که در دانشکده هستن بامن ارتباط برقرار میکنه و حرف میزنه، از چشم هاش معلومه اونم منو دوست داره، ولی من روم نمیشه این قضیه رو بهش بگم میخواستم شما واسطه بشید و این قضیه رو بهش بگید."

حرفش تمام شد و سریع به بهانه ایی که کلاسش دیر شده از من خداحافظی کرد و رفت.

در را نبسته همان پسری که دختر بخاطر او بامن سر صحبت رو باز کرده بود وارد اتاق شد. به خودم گفتم حتما این هم بخاطر این دخترک آمده، چقدر خوب که خودش آمده و لازم هم نیست من بخواهم نقش واسطه رو بازی کنم!

پسر حرفش رو اینطور شروع کرد که: من در کلاسهایی که می رم، دختری چشم من رو بد جور گرفته، میخوام بهش درخواست ازدواج بدم، ولی اصلا روم نمیشه و نمی دونم چطوری بهش بگم!

بهش گفتم اون دختر کیه: گفت خانم فلانی!

چشم هام گرد شد، دختری رو معرفی کرد که در دانشکده به «مریم مقدس» معروف بود!!

گفتم تو که اصلا به این دختر نمی خوری، من باهاش چندتا کلاس داشتم، این دختر خیلی سرسنگین و سر به زیر ِ، بی زبونی و حیائی که اون داره من تا الان توی هیچ کدوم از دخترهای این دانشکده ندیدم، ولی تو ماشاءالله روابط عمومیت بیسته! فکر میکنم خانم فلانی (همون دختری که قبل از این پسر وارد اتاق شد و از من خواست واسطه میان او و این پسر شوم) بیشتر مناسب شما باشه!

نگذاشت حرفم تمام شود و شروع کرد به پاسخ دادن:

"من از دختر هایی که خیلی راحت با نامحرم ارتباط برقرار میکنن بدم میاد، من دوست دارم زن زندگی ام فقط مال خودم باشه، دوست دارم بگو بخند هاشو فقط با مرد زندگیش بکنه، زیبایی هاش فقط مال مرد زندگیش باشه، همه دردو دل هاشو با مرد زندگی ش بکنه، حالا شما به من بگید با دختری که همین الان و قبل از ازدواج هیچی برای مرد آینده اش جا نذاشته من چطوری بتونم باهاش زندگی کنم؟!

من همون دختر سر به زیر سرسنگینی رو میخوام که لبخندشو هیچ مردی ندیده، همون دختری رو میخوام که میره ته کلاس میشینه و حواسش به جای اینکه به این باشه که کدوم پسر حرفی میزنه تا جوابش رو بده چار دنگ به درسش ِ و نمراتش عالی!

همون دختری که حجب و حیاءش باعث شده هیچ مردی به خودش اجازه نده باهاش شوخی کنه، و من هم بخاطر همین مزاحم شما شدم، چون اونقدر باوقاره که اصلا به خودم جرات ندادم مستقیم درخواستم رو بگم."
طاهره بازدید : 100 پنجشنبه 14 آذر 1392 نظرات (1)

حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که:
روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد.
رسول خدا فرمود:« چرا از او رو می‌گیری، او که تو را نمی‌بیند؟»
فاطمه عرض کرد:« او مرا نمی‌بیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمی‌بیند ولی بوی مرا که حس می‌کند.»
رسول خدا فرمود:« شهادت می دهم که تو پاره تن منی.»

 - بحارالانوار، ج43
طاهره بازدید : 68 شنبه 09 شهریور 1392 نظرات (2)

اینکه زن باشی و از آبشارهای زیبای موهایت لذت ببری, ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی تا حتی تاری از آن معلوم نباشد!
اینکه زن باشی و اندام مناسبی داشته باشی ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی!
اینکه زن باشی و بتوانی زیبا و با عشوه حرف بزنی ,ولی نزنی و صدایت را نازک نکنی!
اینکه زن باشی و در بازار عرضه و تقاضای ادا و عشوه و هوس بتوانی عرضه کننده باشی, ولی نباشی هر چند قابلیتش را داشته باشی
اینکه زن باشی و جوری حرف بزنی, قدم برداری و پوشش داشته باشی که همکارت, استادت, هم کلاسی ات تحریک نشود و راحت و آسوده کارش را بکند و تمرکزش به هم نریزد, اینکه با همه این تناقض ها دست به گریبان باشی و حتی پایت گران هم تمام شود!

همه اینها ارزش یک لحظه نگاه رضایت بخش مادرم زهرا را دارد که دست دعا بلند کند و بگوید خدایا:
دختران امت پدرم, همه زیبایی ها را داشتند و معیوب و مفلوج و کچل و زشت نبودند, ولی برای رضای تو زیبایی هایشان را از نامحرم پنهان کردند!
پس تو محبت کن خودت را در دل هایشان پنهان کن!

منبع: چادری ها فرشته اند

طاهره بازدید : 114 چهارشنبه 08 خرداد 1392 نظرات (1)
خودآرایی و خودنمایی نابه‌جای برخی دختران علاوه براین که برخلاف شرافت نفس و شخصیت و مقام محبوب بودن آنان است، غالباً باعث می‌شود که در دام مردان هوس‌باز فرو غلتند و حداقل نتیجه‌ای که عایدشان خواهد شد متوجه کردن چشمان ناپاک و جذب دل‌های بیمار به سوی خویش است.
قرآن کریم نه تنها امر به پوشش کامل و حجاب عفیفانه فرموده، بلکه از صحبت کردن زنان با ناز و عشوه و تحریک‌آمیز نیز نهی نموده تا مبادا بیماردلان در آنها طمع کنند:
(فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا)؛ با نرمی و هوس‌انگیز سخن نگویید که بیماردل[در شما] طمع کند و به شیوه‌ای پسندیده که در نظر عقل و وحی به رسمیت شناخته شده سخن گویید.
طبق آیة کریمه، خودآرایی و نمایان کردن گردن، سینه، موها و...، سخن گفتن با ناز و کرشمه و خلاصه هر عملی که هوس‌انگیز و تحریک‌کنندة غریزة حیوانی در مردان بشود حرام است و زنانی که این رفتارهای منافی عفت را مرتکب می‌شوند و بادهن کجی و بی‌اعتنایی به وحی الهی، درصدد به دست آوردن همسر، محب و دل‌دادة خود هستند، بیمار دلانی‌اند که دل‌های مردان هم‌سنخ و هم‌اندیشة خود را بوده و جذب خود می‌کنند؛ از همین رو محبت و علاقه آنها نمی‌تواند برپایة انسانیت و عقلانیت باشد در نتیجه در ازدواج شکست می‌خورند.
ازدواج سالم و موفق، پیوندی است که براساس جذب و گرایش انسانی و عشق و راستین و همسر خواهی صورت بگیرد، نه برپایة تمایلات شهوانی و عشق دروغین.

طاهره بازدید : 74 دوشنبه 19 فروردین 1392 نظرات (0)

وقتی مشکی مد باشه خوبه

وقتی رنگ مانتو شلوار باشه خوبه

وقتی رنگ عشقه خوبه!

وقتی رنگ کت و شلوار باشه با کلاسه!

وقتی لباس های شب تو مهمونی ها مشکی باشه باکلاسه!

اما

وقتی رنگ چادر من مشکی شد

بد شد!

افسردگی می آورد!

دنبال حدیث و روایت می گردند

که رنگ مشکی مکروهه!

مشکی تا جایی که برای لباس های شما بود خوب بود و باکلاس به ما که رسید بد شد

من و متهم می کنید به افسردگی به دل مردگی

و من توی زندگی دنباله لحظه ای هستم که افسردگی گرفتم به حکم شما!

چرا حجاب را مساوی با افسردگی می دانید!

دوست دارم چادر مد شود

مشکی رنگ عشق باشد

عشق به خدا بدون افسردگی!

 

طاهره بازدید : 175 پنجشنبه 26 بهمن 1391 نظرات (0)
از زمانی که آدم و حوا با برهنه شدن، مجازات شدند و با برگهای درختان خود را پوشانیدند و از زمانی که تصویر ابتدایی ترین انسان ها در میان سنگواره ها و تصاویر درون غارها دیده شده تا اواخر قرن 19، بشر همواره عفت و حیا را رعایت می کرده است و تفاوت در فرهنگ، سلیقه و رنگ پوست هرگز نتوانسته مانع از رعایت فرمان درونی فطری و غریزی حیا شود.


اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 31
  • کل نظرات : 14
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 34
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 38
  • باردید دیروز : 8
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 38
  • بازدید ماه : 74
  • بازدید سال : 9,774
  • بازدید کلی : 21,749